Just Me And God

خداجون سلام!اومدم یه نمه باهات بحرفم حرفایی که تمومی نداره.....حرفایی که همیشه تو دلم هست و جرات گفتنشو ندارم!حرفایی که اینقد تو دلم حبسشون کردم تا منو از پا دراوردن...!نمیدونم این حکایت من به کجا میرسه...!کجا تموم میشه...؟!تو کدوم ایستگاه...؟!

خداجونم!تو بیشتر از هرکسی منو میشناسی!میدونی اگه بخوام چقد راحت میتونم حرفمو بزنم پس کمکم کن تا بخوام.........

امروز هوا خیلی خوب بود!!!کاملا بهاری!!!!!!!

خداجون کمکم تا بتونم این وسواسی لعنتیرو کنار بذارم و خلاص شم !!!کمکم کن تا نخوام که تو جاده خاکی بزنم و خودمو یه جور دیگه خلاص کنم!!!!!!!

نمیدونم دارم چیکار می کنم فقط میدونم که دیگه خسته شدم!

امروز اولین روز از سال 92ه و منم میخوام  وارد یه زندگی جدید شم!یه حس دیگه!یه فکر دیگه!اصلا میخوام یه ادم دیگه شم!قول میدی کمکم کنی؟!!میخوام مثل بهار طبیعت منم از نو شروع کنم!دیگه نمیخوام مثقبل خیلی زود در برابر طوفانهای زندگی بشکنم میخوام  ادمی بشم که هیچ طوفانی نتونه بشکنتش!میخوام...میخوام....

خداجون!فک کنم واسه امروز بسه!توم دیگه متوجه شدی چی میخوام!مگه نه؟!!!!!!!!!!

پس تا یه سلام دیگه خدانگه دار

نوشته شده در چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:,ساعت 18:42 توسط alone girl| |


Power By: LoxBlog.Com