Just Me And God

 

 

علم بهتر است یا ثروت...؟


ادامه مطلب
نوشته شده در دو شنبه 5 فروردين 1392برچسب:,ساعت 14:23 توسط alone girl| |

 

 

جمله هایی که بدجور نیاز داریم...


ادامه مطلب
نوشته شده در یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:,ساعت 23:40 توسط alone girl| |

 

 

رمز عاشقی...


ادامه مطلب
نوشته شده در یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:,ساعت 23:38 توسط alone girl| |

حرف های دلتنگی...

پیرمرد همسایه آلزایمر دارد ...
دیروز زیادی شلوغش کرده بودند
او فقط فراموش کرده بود
از خواب بیدار شود ...!

زنده یاد حسین پناهی

 

عادت ندارم درد دلم را ،
به همه کس بگویم ..! ! !
پس خاکش میکنم زیر چهره ی خندانم.. ،
تا همه فکر کنند . . .
نه دردی دارم و نه قلبی

 

 


دلتنگم،
مثل مادر بی سوادی
که دلش هوای بچه اش را کرده
ولی بلد نیست شماره اش را بگیره.

گنجشک می خندید به اینکه چرا هر روز
بی هیچ پولی برایش دانه می پاشم...
من می گریستم به اینکه حتی او هم
محبت مرا از سادگی ام می پندارد...

 




انسان های بزرگ دو دل دارند :
دلی که درد می کشد و پنهان است و دلی که می خندد و آشکار است ...




دست های کوچکش
به زور به شیشه های ماشین شاسی بلند حاجی می رسد
التماس می کند : آقا... آقا " دعا " می خری؟
و حاجی بی اعتنا تسبیح دانه درشتش را می گرداند
و برای فرج آقا " دعا " می کند....



کودکی با پای برهنه بر روی برفهاایستاده بود و به ویترین فروشگاهینگاه می کرد زنی... در حال عبور اورا دید، او را به داخل فروشگاه برد وبرایش لباس و کفش خرید و گفت:
مواظب خودت باش، کودک پرسید:ببخشید خانم شما خدا هستید؟ زن لبخند زد و پاسخ داد: نه من فقطیکی از بنده های خدا هستم.
کودک گفت: می دانستم با او نسبتی داری!!!



 

در "نقاشی هایم" تنهاییم را پنهان می کنم...
در "دلم" دلتنگی ام را...
در "سکوتم" حرف های نگفته ام را...
در "لبخندم" غصه هایم را...
دل من...
چه خردساااااال است !!!
ساده می نگرد !
ساده می خندد !
ساده می پوشد !
دل من...
از تبار دیوارهای کاهگلی است!!!
ساده می افتد !
ساده می شکند !
ساده می میرد !
ساااااااااااااا ­ااااااااده



قند خون مادر بالاست
دلش اما همیشه شور می زند برای ما



اشک‌های مادر , ...مروارید شده است در صدف چشمانش
دکترها اسمش را گذاشته‌اند آب مروارید!
حرف‌ها دارد چشمان مادر ؛ گویی زیرنویس فارسی دارد
دستانش را نوازش می کنم
داستانی دارد دستانش




پسر گرسنه اش می شود ، شتابان به طرف یخچال می رود در یخچال را باز می کند
عرق شرم ...بر پیشانی پدر می نشیند
پسرک این را می داند
دست می برد بطری آب را بر می دارد
... کمی آب در لیوان می ریزد
صدایش را بلند می کند ، " چقدر تشنه بودم "
پدر این را می داند پسر کوچولو اش چقدر بزرگ شده است ...

 

توی یه جمعی یه پیرمردی خواست سلامتی بده گفت :
می خورم به سلامتی 2 بوسه !!
بعد همه خندیدن و هم همه شد و پرسیدن حالا بگو کدوم 2 بوسه ؟!!
گفت :
اولیش اون بوسه ای که مادر بر گونه بچه تازه متولد شده میزنه و بچه نمی فهمه !



دومیش اون بوسه ای که بچه بر گونه مادر فوت شدش میزنه و مادرش متوجه نمیشه ....


نوشته شده در یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:,ساعت 23:30 توسط alone girl| |

 

 

خداوندا نمیدانم...


ادامه مطلب
نوشته شده در یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:,ساعت 23:26 توسط alone girl| |

 

 

زندگی را نخواهیم فهمید اگر...


ادامه مطلب
نوشته شده در یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:,ساعت 23:24 توسط alone girl| |

به دنبال خدا نگرد...

خدا در بیابان های خالی از انسان نیست،

خدا در جاده های تنهای بی انتها نیست،
خدا در مسیری که به تنهایی آن را سپری می کنی نیست،
خدا آن جا نیست،
به دنبالش نگرد.
خدا در نگاه منتظر کسی است که به دنبال خبری از توست.
در قلبیست که برای تو می تپد.
خدا در لبخندی است که با نگاه مهربان تو جانی دوباره می گیرد.
خدا آن جاست.
خدا در خانه ای است که تنهایی در آن جا نیست،
در جمع عزیزترین هایت است.
خدا در دستی است که به یاری می گیری.
در قلبی است که شاد می کنی.
در لبخندی است که به لب می نشانی.
خدا در دیر و بتکده و مسجد نیست،
لابلای کتاب های کهنه نیست،
این قدر نگرد.
گشتنت زمانیست که هدر می دهی.
زمانی که می تواند بهترین ثانیه ها باشد.
خدا در عطر خوش نان است.
آن جاست که زندگی می کنی و زندگی می بخشی.
خدا در جشن و سروریست که به پا می کنی.
آن جاست که عهد می بندی و عمل می کنی.
خدا را در کوچه پس کوچه های درویشی و دوری از انسان ها نگرد،
آن جا نیست.
او جایی است که همه شادند،
جایی است که قلب های شکسته ای نمانده.
در نگاه پرافتخار مادریست به فرزندش،
و در نگاه عاشقانه زنی به همسرش،
و در اندیشه کودکی که می پندارد پدرش قهرمانیست در دنیا،
قویترین است و کاملترین،
همه چیز را می داند،
آخر او پدر من است.
خدا را در غم جستجو نکن،
در کنج خاک گرفته آن چه که سال ها روایت کرده اند،
نگرد، آن جا نیست.
خدا را جای دگر باید جستجو کنی.
جوانمردهایی که با پای پیاده می روند، به جستجوی خدا،
او را نخواهند یافت.
خدا نزدیک تر از آنست که فکر می کنیم.
در فاصله نفس های من و توست که به هم آمیخته.
در قلبیست که برای تو می تپد.
در میان گرمای دستان ماست که به هم پیچیده.
خدا اینجاست همسفر مهربان من.
اینجا...
زندگی، فرصتی ست کوتاه و تکرار ناپذیر.
زندگی، امکانی ست محدود.
با امکان محدود زندگی،
باید نامحدود را جست.
باید از فرصت کوتاه زندگی،
برای یافتن جاودانگی بهره برد.
بنابراین،
زندگی،
چالشی ست بزرگ،
مخاطره ای عظیم.
فرصت یکه و یک باره زندگی را،
نباید صرف چیزهای کم بها کرد.
چیزهای کم بها،چیزهایی اند که مرگ آن ها را از ما می گیرد.
زندگی را باید صرف اموری کرد که مرگ،
نمی تواند آن ها را از ما بگیرد.
زندگی،
کاروانسرایی ست که شب هنگام در آن اتراق می کنیم.
و سپیده دمان از آن کوچ می کنیم.
فقط چیزهایی اهمیت دارند که،
وقت کوچ ما از خانه بدن،
با ما همراه باشند.
خداوند گفته است :
من گنجی مخفی بودم.
دوست داشتم شناخته شوم.
آفریدم آفریدگان را،
تا شناخته شوم.
بنابراین، خداوند آفریدگان را آفریده است،
زیرا دوست داشته است که بیافریند.
او آفریده است تا در آیینه جان فهیم آفریدگان،
دیده و شناخته شود.
شناخت، همسنگ علم اصطلاحی نیست.
شناخت چیزی ست از جنس تاملی ژرف;
بنابراین،
تنها چیزی که ارزش عمر کوتاه و تکرار ناپذیر ما را دارد،
معرفت بر الله و به خود آیی است;
شناخت برین است;
آگاهی کیهانی ست;
تامی ژرف است;
مراقبه و اتصال است.
تنها با اتصال است که انسان آن گنج مخفی را می یابد.
زندگی، کاروانسرایی ست که شب هنگام در آن اتراق می کنیم.
و سپیده دمان از آن کوچ می کنیم.
فقط چیزهایی اهمیت دارند که،
وقت کوچ ما از خانه بدن، با ما همراه باشند.
دنیا چیزی نیست که آن را واگذاریم.
دنیا چیزی ست که باید آن را برداریم و با خود همراه کنیم.
ترک دنیا راهی نیست که به بلوغ معنوی و آگاهی کیهانی بینجامد.
سالکان حقیقی حقیقت، بهره خود از دنیا را فراموش نمی کنند.
آن ها هر آن چه را که زندگی در اختیارشان می گذارد برمی گیرند.
آن ها می دانند که همه این زندگی با شکوه،
هدیه ایست از طرف خداوند.
آن ها موهبت الهی را بر نمی گردانند.
کسانی که از دنیا روی بر می گردانند،
نگاهی تیره و یاس آلود دارند.
آن ها دشمن زندگی و شادمانی اند...
نباید از زندگی گریخت.
باید مستانه و شادمانه،
به چالش های پر مخاطره زندگی تن سپرد.
چگونه می توان از زندگی گریخت،
و خود را پشت سر گذاشت!؟
ما همه پاره ای از زندگی هستیم.
زندگی در رگ های ما جاریست،
و در سینه ما می تپد.
سر آخر خداوند از من و تو خواهد پرسید:
"آیا زندگی را زندگی کرده ای؟"
عزیز من
مرگ نیز پاره ای از این زندگی با شکوه است.
حتی مرگ را نیز باید جشن گرفت.
مرگ، قله زندگی ست.
اگر زندگی را به تمامی زیسته باشی،
آن گاه، زیستن تو، رستن توست،
و مرگ تو نیز، پرواز توست
نوشته شده در یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:,ساعت 23:22 توسط alone girl| |

خنده...

خنده انبساط عروقی ایجاد می‌کند که در سلامتی موثر است.
خنده آنقدر مهم است که معمولا در هر درباری دلقکی ، هر روزنامه صفحه طنزی و هر شبکه تلویزیون فیلم کمدی است.
خنده در هر شرایطی امکان پذیر بوده و قابل دسترس است.
خنده با بازدم انجام می‌شود و این کار باعث می‌گردد CO2 از خون خارج شده و احساس مطلوبی ایجاد نماید.
خنده تعادل ظریف هورمونی ایجاد می‌کند.
خنده باعث افزایش هورمون کورتیزول شده و ایمنی بدن را در برابر بیماریها زیاد می‌کند.
خنده هورمون سروتونین را نیز افزایش داده احساس سرخوشی ایجاد می‌نماید .
خنده تعداد ضربان قلب (HR) را کاهش می‌دهد که در سلامتی موثر است.
خنده به دلیل شستن CO2 از خون و صورت را شفاف می‌کند.
خنده محبوبیت و جذابیت ایجاد می‌کند.
خنده شادی می‌آورد، همای طور که شادی خنده می‌آورد.
خنده قدرت یادگیری را افزایش می‌دهد. نقش خنده در کلاس‌های درسی و آموزشی فوق العاده است.
خنده نشانه رضایت از وضعیت موجود است.
خنده نوعی تخلیه روانی بوده تنشها و احساسات سرکوب شده را رها می‌سازد.
خنده به‌دلیل انبساط عروقی ترمیم بافتهای آسیب دیده را تسهیل می‌نماید.
خنده از بیماریهای زخم‌معده و اثنی عشر جلوگیری می‌کند.
خنده کلسترول خون را کاهش می‌دهد.
خنده در پیشگیری از سکته قلبی و سکته مغزی بسیار موثر است.
خنده «دویدن بی‌حرکت» نام گرفته است و به این دلیل افراد لاغر را چاق و افراد چاق را لاغر می‌کند.
خنده باعث می‌شود که به دندانهایمان بیشتر توجه کرده و در نظافت آنها بکوشیم.
خنده سبب می‌شود دوستان بیشتری پیدا کنیم.
خنده زیاد ، مشکل فیزیولوژی ایجاد نمی‌کند چرا که خنده زیاد باعث افزایش ریزش اشک از چشم می‌شود و این نوع مکانیسم جبرانی یا دفاعی است که فشار خون مغزی را کاهش می‌دهد.
خنده بر خلاف تصور عموم چروک صورت را از بین می‌برد ولی اخم چین و چروک را زیاد می‌کند.
خنده باعث افزایش اندرفین مغز می‌شود که نوعی مورفین طبیعی است و باعث احساس سرخوشی و شادی می‌شود.
خنده نشانه بارز اعتماد به نفس ، سلامت روان و احساس امنیت است.
خنده با افزایش سن نسبت عکس دارد متاسفانه هرچه سنمان زیادتر شود کمتر می‌خندیم.
خنده با افزایش تحصیلات دانشگاهی نسبت عکس دارد. متاسفانه هرچه افراد تحصیل کرده‌تر می‌شوند. کمتر و دیرتر می‌خندند.
خنده چنان است که مقدار آن در ادیان و ملتها و نژادهای مختلف متفاوت است .
خنده و شاد بودن تنها انتقامی هستند که می توان از دنیا گرفت،پس همیشه شاد باشید

نوشته شده در یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:,ساعت 23:20 توسط alone girl| |

ابجیای گلم سلام!ازونجایی که فقط شما ادرس این وبو دارین میخوام چنتا نصیحت که نه چند نکته که خودم تا این جای زندگیم بهشون رسیدمو بهتون بگم!

اول اینکه همیشه با خودتون روراست باشین!به درونتون بنگرین!ادمی که با خودش روراست نیست و خودشو خوب نمیشناسه قادر به انجام هیج کاری نیس!

دوم اینکه هیجوقت موقعیت خودتونو به خاطر دیگران به خصوص اونایی که لایق گذشت نیستن به خطر نندازین!این یه تجربه است!یه قول دکتر شریعتی که میگه:دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست،اسراف محبت است!منم میگم:هیچوقت با کسی که لیاقتتونو نداره دوس نشین!

 سوم اینکه توکاراتون همیشه و اول از همه به خدا توکل داشته باشین!وقتایی میشه ادم کسیو پیدا نمیکنه تا باهاش حرف بزنه اون لحظه ها لحظه هایین که خدا میخواد به سمتش برین!اون منتظر شماس تا دستتونو به سمتش دراز کنین!پس هیچوقت خدارو فراموش نکنین!

چهارم اینکه هاچوقت خودتونو فدای اتفاقاتی که تو زندگی تون میفته نکنین!اتفاقات خیلی تلخی که ممکنه حتی فکرکردن بهشون شمارو از پا دربیاره!اینو همیشه تو ذهنتون بسپرین که این مشکلات همگی امتحان خداست!پس صبور باشید و توکل کنید!

پنجم اینکه برای خوبی کردن در حق کسی اول اون طرفو بشناسین بعد اونو یاری بدید!اینو از ته دلم میگم1چون خودتونم میدونین که چه ضربه ای خوردم!هرچند از وسعت اتیشی که ازین حرفا تو دلم نشسته خبر ندارین!اینو میگم تا برای شمام درس عبرت بشه که نشناخته نخواین کسیو از منجلابی که خود اون شخص واسه خودش بوجود اورده نجات بدین!تحمل تهمت و نارو و توهین دوست خیلی سخته هر چند حل شده باشه!اما من همیشه میگم دل ادمی مثل شیشه میمونه اگه بشکنه دیگه مثل اول نمیشه!میشه با چسب و مرهم دوباره قطعاتشو به هم وصل کرد اما هیچوقت مثل روز اولش نمیشه!

هرچند چیزای خیلی مهم دیگه ایم هست اما فعلا به همینا اکتفا میکنم.امیدوارم فهمیده باشین که چی میگم!

دوستتون دارم!

فعلا بای بای!

نوشته شده در پنج شنبه 1 فروردين 1392برچسب:,ساعت 23:42 توسط alone girl| |

سلام خداجون!دوباره اومدم!

منو به درگاه ملکوتیت میپذیری؟

خداجون خیلی وقتا میشه اینقد دلم میگیره اما کسیو پیدا نمیکنم تا باهاش حرف بزنم غیر تو!بعدش با کیسه ای از اشک و طلب میام سراغت که چرا سرنوشت منو اینجوری رقم زدی!نه نه...!منظورم این نیست که من از سرنوشتم گله دارم که چرا اینجوری رقم خورده!میخوام بگم به خاطر حرف و تهمت و توهین و تحقیر دیگران با تو گلاویز میشم!

ادمیزاد همینه دیگه!تا کم میاره و به بن بست میخوره میره پی خدا!در غیر این صورت سرمست از دنیاس!

من از سرنوشت خودم شکایتی ندارم بالعکس بعضی وقتا میشه احساس میکنم خوشبخت ترین ادم رو زمینم!

حتی وقتی یه خودکار یه اصلا یه جورابی میخورم که با سلیقه خودم باشه!

خداجون!تو خودت خوب میدونی امثال اره امثال چند فرسخ ازت دور شدم!و اینم میدونی که چرا اینجوری شدم!کی منو به این روز انداخت!تقصیر خودم بود یا نه!

خداجون کمکم کن زود خوب شم!زود زود!

دستمو بگیر!منو دریاب!

 

نوشته شده در پنج شنبه 1 فروردين 1392برچسب:,ساعت 23:23 توسط alone girl| |


Power By: LoxBlog.Com